چرا در بعضی روابط، همیشه یکی از طرفین تلاش میکند؟
همه ما در زندگی روابط مختلفی داریم، از روابط عاشقانه گرفته تا روابط دوستانه و خانوادگی. اما گاهی در این روابط، یک الگوی ناخوشایند تکرار میشود: یکی از طرفین همیشه در حال تلاش و تقلا برای حفظ رابطه است، در حالی که طرف دیگر به نظر میرسد منفعل و بیتفاوت است.

عدم تعادل در نیازها و انتظارات
در یک رابطه سالم، نیازها و انتظارات هر دو طرف باید به صورت نسبی برآورده شوند.وقتی یکی از طرفین احساس میکند که نیازهایش نادیده گرفته میشود یا انتظاراتش برآورده نمیشوند، ممکن است تلاش بیشتری برای جبران این کمبودها بکند.این عدم تعادل میتواند ریشه در تفاوتهای شخصیتی، تجربیات گذشته، یا حتی الگوهای ارتباطی نادرست داشته باشد.مثلا فردی که در گذشته تجربه رها شدن داشته، ممکن است برای جلوگیری از تکرار آن تجربه، تلاش بیش از حدی در رابطه بکند.شناخت این تفاوتها و تلاش برای ایجاد تعادل، کلید حل این مشکل است.
گاهی اوقات صحبت کردن باز و با صداقت در مورد نیازها و انتظارات میتواند کمک بزرگی به رفع این عدم تعادل کند.
در غیر این صورت، این وضعیت میتواند منجر به فرسودگی و نارضایتی یکی از طرفین شود.باید هر دو طرف در تلاش برای بهبود رابطه سهم داشته باشند.
ترس از دست دادن
ترس از دست دادن یک رابطه میتواند دلیل دیگری برای تلاش بیش از حد یکی از طرفین باشد.این ترس ممکن است ریشه در ناامنیهای درونی، تجربیات آسیبزا در گذشته، یا حتی ارزش بیش از حد قائل شدن برای رابطه فعلی داشته باشد.فردی که از دست دادن میترسد، ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهد که از نظر دیگران افراطی به نظر برسند، مانند پذیرش بی قید و شرط، چشم پوشی از اشتباهات، یا تلاش مداوم برای جلب رضایت طرف مقابل.این ترس میتواند منجر به نادیده گرفتن نیازها و خواستههای خود و اولویت دادن به نیازهای طرف مقابل شود.
این وضعیت میتواند به فرسودگی و نارضایتی منجر شود، زیرا فرد احساس میکند که هویت و استقلال خود را در رابطه از دست داده است.
باید فرد با ترسهای خود روبرو شود و برای تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس خود تلاش کند.در ضمن، ایجاد مرزهای سالم در رابطه میتواند به حفظ استقلال و جلوگیری از فرسودگی کمک کند.
الگوهای رفتاری آموخته شده
الگوهای رفتاری که در دوران کودکی آموختهایم، میتوانند تاثیر عمیقی بر روابط بزرگسالی ما داشته باشند.اگر در دوران کودکی یاد گرفتهایم که برای جلب توجه و محبت والدین، باید تلاش زیادی کنیم، ممکن است این الگو را در روابط عاطفی خود نیز تکرار کنیم.این افراد ممکن است به طور ناخودآگاه جذب روابطی شوند که در آن باید برای حفظ رابطه تلاش کنند، زیرا این الگو برایشان آشنا و راحت است.مثلا فردی که در دوران کودکی مجبور بوده از یکی از والدین خود مراقبت کند، ممکن است در روابط عاطفی خود نیز نقش مراقب را ایفا کند.
شناخت این الگوهای رفتاری و آگاهی از تاثیر آنها بر روابط، گام مهمی در تغییر آنها است.
درمانگر میتواند به فرد کمک کند تا این الگوها را شناسایی کند و الگوهای رفتاری سالمتری را جایگزین کند.در ضمن، ایجاد آگاهی در مورد نیازها و خواستههای خود و تلاش برای برآورده کردن آنها، میتواند به شکستن این الگوها کمک کند.






خیلی ممنون از توضیحات دقیقت راجع به این موضوع. همیشه برام سوال بود چرا بعضی روابط یه طرفش مدام در حال دویدن هست و طرف دیگه انگار توی جای خودش خشک شده. 🧐
یه مدتی بود تو یه رابطه که تقریبا تمام زحمتاش روی دوش من بود. هر بار برنامه ریزی، هر بار پیشنهاد وقت گذاشتن، حتی گاهی گفتگوهای جدی هم همیشه از طرف من شروع می شد. حس می کردم اگه یه روز دست از تلاش بردارم، همه چیز تموم میشه… و خب یه روز این کارو کردم و متاسفانه حق با من بود. 😅
جالب اینجاست که بعدش فهمیدم این الگو توی روابط قدیمی ام هم تکرار شده بود. انگار یه جورایی عادت کرده بودم به نقش “کسی که می کشه”! کاش بیشتر راجع به این موضوع بنویسی، مخصوصا اینکه چطور می شه این چرخه رو شکست. خیلی ها احتمالا مثل من هستن که نمی دونن چطور باید از این وضعیت خارج بشن… 🙏
راستی، اگه کسی این حس رو تجربه کرده یا راهی برای مدیریتش پیدا کرده، خوشحال می شم بشنومش. شاید تجربه هاشون به بقیه هم کمک کنه! 🤍